ضائرةلغتنامه دهخداضائرة. [ ءِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ضائر. زیان رساننده . گزندرساننده : مؤمنان از دست باد ضائره جمله بنشستند اندر دائره .مولوی .
ضرتانلغتنامه دهخداضرتان . [ ض َرْ رَ ] (ع اِ) سُرین به اعتبار دو طرف استخوان آن . || دو زن یک مرد را هر یکی از آن ضرّه است مر دیگری را. ج ، ضرائر. || دو سنگ آسیا. (منتهی الارب ).
ضرةلغتنامه دهخداضرة. [ ض َرْ رَ ] (ع اِ) نیاز. حاجت . || سخت حالی . || اندوه . || پستان ، گویند: ضرة شکری ؛ پستان پر از شیر. || سر پستان ناقه . بیخ پستان . (منتهی الارب ). تکمه
داودلغتنامه دهخداداود. [ وو ] (اِخ ) ابن الهیثم بن اسحاق بن بهلول بن حسان بن حسان بن سنان انباری تنوخی . مکنی به ابوسعد. مردی نحوی و لغوی وآشنا به عروض و استخراج معما، فصیح و بس
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت حطیم . از زوجات پیغمبر(ص ) اما پیش از ملاقات چون شنید که برص دارد وی را طلاق داد. (تاریخ گزیده ص 161). صاحب الاصابة آرد: لیلی بنت ا