ضرلغتنامه دهخداضر. [ ض َرر / ض ُرر ] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). مضرّت . || سختی . (مهذب الاسماء). بدحالی . ضَرّاء. || زیان . (مهذب الاسماء). خلاف نفع. (منتهی
ضرلغتنامه دهخداضر. [ ض َرر / ض ُرر ] (ع مص ) گزند رسانیدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). گزند کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || زن خواستن بر زن پیشین . (منتهی الارب ) (منتخ
ضرلغتنامه دهخداضر. [ ض ِرر / ض ُرر ] (ع اِمص ) جمع میان دو زن .اسم است مضارة را، یقال : تزوّج علی ضِرة و ضُرة؛ ای مضارة ای جمع بین امرأتین او ثلاث . (منتهی الارب ).
ضرلغتنامه دهخداضر. [ ض ُ رر ] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || سختی . (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). بدحالی . || لاغری . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || نقص
ذرلغتنامه دهخداذر. [ ذَرر ] (ع اِ) ج ِ ذرّة. موران خرد. مورچه و صدمورچه را گویند به وزن یک دانه جو است . و قیل لیس لها وزن ٌ و یحکی ان ّ رجلاً وضع خبزاً حتی علاه الذرّ و ستره
ضُّرَّفرهنگ واژگان قرآنضرر-آسيب - بلا (ضُرّ به معناي مخصوصاً بلاهايي است که مستقيما به جان آدمي ميرسد ، مانند مرض ، و لاغري ، و امثال آن . )
ضُّرَّفرهنگ واژگان قرآنضرر-آسيب - بلا (ضُرّ به معناي مخصوصاً بلاهايي است که مستقيما به جان آدمي ميرسد ، مانند مرض ، و لاغري ، و امثال آن . )
ضراءلغتنامه دهخداضراء. [ ض َرْ را ] (ع اِ) ضرّ. گزند. || سختی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). بدحالی . (منتهی الارب ). مقابل سرّاء. درشتی . درویشی . (دهار). بأساء. بدبختی . تن
نوْن گِنْدُم شِکِمِ فوْلَدیگویش گنابادی ضرب المثل گنابادی نان گندم ، شکم فولادی کنایه از افراد تازه به دوران رسیده که به دلیل رسیدن سریع یا خیلی کند از فقر به ثروت خود را گم کرده و فقر و فلاکت خود را