ضددیکشنری عربی به فارسیدربرابر , درمقابل , پيوسته , مجاور , بسوي , مقارن , برضد , مخالف , عليه , به , بر , با
ضدفرهنگ مترادف و متضاد۱. خلاف، عکس، مباین، مخالف، مغایر، نقیض، وارونه ۲. ناجور، ناسازگار ۳. خصم، دشمن، عدو ≠ موافق
ضددیکشنری فارسی به انگلیسیanti-, contrary, converse, counter, counter-, cross, opposite, head, inimical, proof _, repellent