ضحالغتنامه دهخداضحا. [ ض ُ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . زمخشری گوید: ضُحَی ّبصیغه ٔ تصغیر است و معلوم نیست که ضحا و ضحّی دو موضعاند یا یکی از دو کلمه غلط است . (معجم البلدان ).
ضحافرهنگ نامها(تلفظ: zohā) (عربی ، ضحی) (در قدیم) زمانی پس از برآمدن آفتاب ، چاشتگاه ؛ آفتاب ، خورشید ؛ سورهی نود و سوم قرآن کریم دارای یازده آیه.
ضحاکلغتنامه دهخداضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الهلالی . از معاصرین عبداﷲبن عباس و از همراهان وی هنگام عزیمت از بصره بمکه . (عقدالفرید ج 5 ص 115 و 116).
ضحاءلغتنامه دهخداضحاء. [ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) چاشت فراخ . (بحر الجواهر). چاشت فراخ یا وقتی که قریب نصف شدن رسد روز. و یقال : اقمت بالمکان حتی اضحیت . (منتهی الارب ). چاشت بلند. (م
ضحاکلغتنامه دهخداضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الهلالی . از معاصرین عبداﷲبن عباس و از همراهان وی هنگام عزیمت از بصره بمکه . (عقدالفرید ج 5 ص 115 و 116).
ضحاءلغتنامه دهخداضحاء. [ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) چاشت فراخ . (بحر الجواهر). چاشت فراخ یا وقتی که قریب نصف شدن رسد روز. و یقال : اقمت بالمکان حتی اضحیت . (منتهی الارب ). چاشت بلند. (م