ضجعملغتنامه دهخداضجعم . [ ض ُ ع ُ / ض َ ع َ ] (اِخ ) پدربطنی از قضاعه ، و فرزندان او را ضَجاعمة گویند. ج ، ضجاعم یا ضَجاعمة، و ایشان پادشاهان شام بودند (و الهاء للنسبة). (منتهی
ضرعمطلغتنامه دهخداضرعمط. [ ض ُ رَ م ِ ] (ع ص ، اِ) شیر دفزک زده ٔ جغرات شده . || مرد آرزومند هر چیزی . (منتهی الارب ).
ضرعمطلغتنامه دهخداضرعمط. [ ض ُ رَ م ِ ] (ع ص ، اِ) شیر دفزک زده ٔ جغرات شده . || مرد آرزومند هر چیزی . (منتهی الارب ).