ضبیلغتنامه دهخداضبی . [ ض َب ْ بی ] (اِخ ) عم مسعودبن خطاب . و او به امر حجاج بن یوسف و به دستیاری قتیبةبن مسلم پس از عزل وکیعبن حسان بجای وی در عداد شرطگان قتیبة درآمد. (عقد ا
ضبیلغتنامه دهخداضبی . [ ض َب ْ بی ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن یحیی بن احمدبن عمیرة الضبی القرطبی . از علماء اندلس . مولد اوبلش موضعی بباختر شهر لورقة. او مبادی علوم را پیش از آنکه
ظبيدیکشنری عربی به فارسیبزکوهي , جنس نر اهو وحيوانات ديگر , قوچ , دلا ر , بالا پريدن وقوز کردن(چون اسب) , ازروي خرک پريدن , مخالفت کردن با (دربازي فوتبال وغيره) , جفتک , جفتک انداختن ,
زبیلغتنامه دهخدازبی . [ زُ با] (ع اِ) پشتیهای بلند زمین که آب به آن نرسد. ج ِ زبیة بالضم ، و مثل است در عرب : بلغ السیل الزبی . (غیاث اللغات ). ج ِ زبیة است (پشته ای که آب بر آ
زبیلغتنامه دهخدازبی .[ زَب ْی ْ ] (ع مص ) بار کردن . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). بار کردن کسی را. (آنندراج ) (متن اللغة). حمل است و جوهری این شعر را بگواه آورده است : تلک استف
ضبیعةلغتنامه دهخداضبیعة. [ ض ُ ب َع َ ] (اِخ ) ابن الحارث . وی در یوم تناءة عامربن طفیل را به نیزه بزد، و برخی عکس این گویند، و در این واقعه بنی عامر بگریختند. (عقد الفرید ج 6 ص
ضبیعةلغتنامه دهخداضبیعة. [ ض ُ ب َع َ ] (اِخ ) ابن الحارث . وی در یوم تناءة عامربن طفیل را به نیزه بزد، و برخی عکس این گویند، و در این واقعه بنی عامر بگریختند. (عقد الفرید ج 6 ص