صیقلسرالغتنامه دهخداصیقلسرا. [ ص َ ق َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان پره سر طالشدولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش ، واقع در 13 هزارگزی شمال باختری رضوانده و 5 هزارگزی باختر شوسه ٔ
صیقل سرالغتنامه دهخداصیقل سرا. [ ص َ ق َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه ٔ شهرستان لاهیجان ، واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری آستانه . این ده درجلگه واقع و هوای آن معتدل
صیقلکاریburnishingواژههای مصوب فرهنگستانایجاد سطحی صاف و صیقلی بر روی فلز با غلتاندن فلز در استوانهای پر از گلولۀ فولادی و اِعمال فشار بر آن
پیراستنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیرایه کردن، زینت کردن، مزین کردن ۲. زدایش ۳. زدودن، صیقلدادن ۴. رفو کردن، وصله کردن
بسحاقیلغتنامه دهخدابسحاقی . [ب ُ ] (ص نسبی ، اِ) قسمی فیروزه . دمشقی می نویسد: فیروزه ... بردو گونه است : بسحاقی و آن گونه نیکوتر است و گونه ٔ بهتر بسحاقی کبودصافی رنگ و تابنده و
جلیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [مقابلِ خفی] واضح؛ روشن؛ آشکار.۲. صیقلداده شده؛ پرداختشده: خط جلی.۳. رسا؛ شیوا؛ بلند: صلوات جلی.
ساییدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. سابیدن، سودن ۲. خرد کردن، کوبیدن، نرم کردن ۳. سوهان زدن، صیقلی کردن ۴. زدودن ۵. جلا دادن، صیقلدادن ۶. مالیدن