صیفلغتنامه دهخداصیف . [ ص َ ] (ع اِ) تابستان . گرما یا ایام بعد ربیع. ج ، اَصیاف . (منتهی الارب ). تابستان . (دهار). موسم تابستان بمعنی ایام گرما. (غیاث اللغات ). تابستان . (تر
صیفلغتنامه دهخداصیف . [ ص َی ْ ی ِ ] (ع اِ) و به تخفیف یا، نیز باران تابستان یا باران بعد ربیع. (منتهی الارب ).
سیفلغتنامه دهخداسیف . [ س َ ] (ع مص ) شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن . (آنندراج ) : به آداب سیف و سنان مرتاض گشته . (ترجمه
صیفی کاریفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص . اِمر.) 1 - عمل صیفی کار، زراعت محصولات تابستانی ، کشت خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن . 2 - کشت سبزی ها.
صیفةلغتنامه دهخداصیفة. [ ص َی ْ ی ِ ف َ ] (ع اِ) اخص است از صَیِّف که باران تابستانی است . (منتهی الارب ).
صیفةلغتنامه دهخداصیفة. [ ص َ ف َ ] (ع اِ) تابستان وآن اخص از صیف است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ ] (ص نسبی ، اِ) (علم ...) یاقوت نویسد: علم صیفی و شتائی از فروع علم تفسیر و موضوع و غایت وفائده آن برای ناظرین آشکار است . واحدی گوید: خداوند تعالی
صیفیلغتنامه دهخداصیفی . [ ص َ / ص ِ ] (ص نسبی ) منسوب به صیف . تابستانی .مقابل شتوی . || آنچه در تابستان کارند و به دست آید، چون : خیار، بادنجان ، هندوانه و خربزه .
صیفی کاریفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص . اِمر.) 1 - عمل صیفی کار، زراعت محصولات تابستانی ، کشت خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن . 2 - کشت سبزی ها.