صیغگانparadigmواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ صورتهای تصریفی یک واحد زبانی اعم از اسم و فعل و صفت و مانند آن
سوغانلغتنامه دهخداسوغان . [ س َ وَ / سَو ] (ع مص ) سوغ . رجوع به سوغ شود. دواندن اسب و ریاضت دادن او جهت شرکت در مسابقه . و رجوع به سوغان شود.
شغنلغتنامه دهخداشغن . [ ش ُ غ َ ] (ع اِ) ج ِ شُغْنَة. (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شغنة شود.
تصریف فعلconjugation 1واژههای مصوب فرهنگستانتصریفی که صورتهای مختلف فعل، یا صیغگان فعل، را به دست میدهد
تکمیلsuppletionواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی ساختواژی که بر مبنای آن در یک صیغگان صورتهایی از دو یا چند ریشة مختلف مکمل یکدیگر واقع میشوند