صیاملغتنامه دهخداصیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ) ج ِ صوم . (غیاث اللغات ). رجوع به صوم شود : تا نپذیردت ز تو زی خدای نیس
سی املغتنامه دهخداسی ام . [ اُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) در مرحله ٔ سی . سی امین . (فرهنگ فارسی معین ) : و چندان توقف نمود [ عبداﷲ عامر ] که جور را بستد در سال سی ام از هجرت . (فا
سیاملغتنامه دهخداسیام . (اِخ ) کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره ٔ هندوچین ، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی قرار دارد و از جنوب به
سی مهره ٔ صیاملغتنامه دهخداسی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).
سی مهره ٔ صیاملغتنامه دهخداسی مهره ٔ صیام . [ م ُ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از سی روزه ٔ ماه رمضان . (برهان ) (آنندراج ).
fastدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع، روزه، صیام، روزه گرفتن، بسرعت، تند، فوری، تندرو، سریع السیر، سبک، سفت، جماز، عجول، جلد و چابک، رنگ نرو، سرزنده، با وفا