صَابِرُواْفرهنگ واژگان قرآنبه اتفاق يکديگر صبر پيشه کنيد (مصابره عبارت است از اينکه جمعيتي به اتفاق يکديگر اذيتها را تحمل کنند و هر يک صبر خود را به صبر ديگري تکيه دهد و در نتيجه برکاتي ک
صَابِرُواْفرهنگ واژگان قرآنيکديگر را به صبر و شکيبايي وا داريد -يکديگر را به صبر و مقاومت سفارش کنيد (کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و ش
صَابِراًفرهنگ واژگان قرآنصبرکننده(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند که ن
صَّابِرَاتِفرهنگ واژگان قرآنزنان صبرکننده(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند
صَّابِرُونَفرهنگ واژگان قرآنصبرکننده ها(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند ک
صَبَرُواْفرهنگ واژگان قرآنصبر کردند(کلمه صبر به طور کلي به معناي حبس و نگهداري نفس است در برابر عمل به مقرراتي که عقل و شرع معتبر ميشمارند و يا ترک چيزهايي که عقل و شرع اقتضاء ميکنند که
صابرپاشالغتنامه دهخداصابرپاشا. [ ب ِ ] (اِخ ) (صبری ) دبیر هندسه ٔ وضعی در مهندسخانه . او راست : البراعة المشرقیة فی علم الهندسة الوضعیة، چ مصر (1300 هَ . ق .). بلوغ الاَّمال فی الم
رباطلغتنامه دهخدارباط. [ رِ ] (ع اِ) کاروانسرا. (ولف )(فرهنگ رازی ص 60). کاروانسرای سرمنزلهای راه . (فرهنگ نظام ). جایی که در کنار راه جهت استراحت و سکنی و منزلگاه قافله و کاروا