صومدیکشنری عربی به فارسیتند , تندرو , سريع السير , جلد و چابک , رنگ نرو , پايدار , باوفا , سفت , روزه , روزه گرفتن , فورا , سير
صوملغتنامه دهخداصوم . [ ص َ ] (ع مص ) بازایستادن از خوردن . (منتهی الارب ). روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).- صوم رمضان ؛ روزه ٔ ماه رمضان . در نفائس الفنون آرد: بدان که سبب صوم رمضان رؤیت هلال رمضان است یا گذشتن سی روز از شعبان
چربینهsebum, cutaneous sebum, sebum cutaneumواژههای مصوب فرهنگستانترشح غدد موجود در پوست که عموماً از چربی و کراتین و مواد یاختهای تشکیل شده است
پهنای درزseam width, seam height, seam lengthواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر درازای درز مضاعف در موازات تاخوردگیهای درز
بازی سرجمعصفرzero-sum game, zero-sumواژههای مصوب فرهنگستانیکی از وضعیتهای متصور در نظریۀ بازی که در آن کسب امتیاز از سوی یکی از دو طرف الزاماً به معنای از دست رفتن امتیاز طرف دیگر است
کرایۀ سرجمعlump sum freight, lump sumواژههای مصوب فرهنگستانکرایۀ فرست کلی بدون توجه به مقدار و حجم و وزن بار
صومعهفرهنگ فارسی عمید۱. کوه یا مکان مرتفعی که راهب یا عابد جهت عبادت در آن جا به سر میبرد؛ عبادتگاه راهب در بالای کوه.۲. [قدیمی] خانقاه: ◻︎ صوفی از صومعهگو خیمه بزن در گلزار / که نه وقت است که در خانه نشینی بیکار (سعدی۲: ۶۴۶).
صومرلغتنامه دهخداصومر. [ ص َ م َ ] (ع اِ) درخت ریحان کوهی . (منتهی الارب ). مصحف ضومر است . رجوع به ضومر و بادروج شود.
صومایلغتنامه دهخداصومای . (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان ارومیه است . این بخش در قسمت شمال باختری شهرستان واقع و محدود است از شمال به بخش سلماس شهرستان خوی ، از جنوب به بخش سلوانا، از خاور به بخش مرکزی ارومیه و از باختر به مرز کشور ایران و ترکیه . هوای این بخش سردسیر، ولی تابستان م
صومعه ٔ کبودینلغتنامه دهخداصومعه ٔ کبودین . [ ص َ م َ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیرچائی بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 16 هزارگزی شمال میانه و 26 هزارگزی خاور بخش و 4 هزارگزی شوسه ٔ می
صومعه ٔ خطابلغتنامه دهخداصومعه ٔ خطاب . [ ص َ م َ ع َ ی ِ خ َطْ طا ] (اِخ ) دهی است از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 14 هزارگزی جنوب خاوری سراب و 9 هزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل . این ده کوهستانی و هوای آن معتدل است .
صومعه ٔ رودبارلغتنامه دهخداصومعه ٔ رودبار. [ ص َ م َ ع َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 37 هزارگزی خاور هشجین و 44 هزارگزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه . این ده کوهستانی و هوای آن معتدل است . <span
صومعه ٔ زرینلغتنامه دهخداصومعه ٔ زرین . [ ص َ م َ ع َ ی ِ زَرْ ری ] (اِخ ) دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری سراب و 7 هزارگزی شوسه ٔ سراب به اردبیل . این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل ا
صومعه ٔ ملکشاهلغتنامه دهخداصومعه ٔ ملکشاه . [ ص َم َ ع َ ی ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 13 هزارگزی جنوب باختری سراب و 13 هزارگزی شوسه ٔ سراب به تبریز. این ده درجلگه واقع و هوای آن معتدل است
چهارده معصوملغتنامه دهخداچهارده معصوم . [ چ َ دَه ْ م َ ] (اِخ ) مراد پیغمبر اسلام و دخترش فاطمه و علی (ع ) است با فرزندانش که امامان شیعه اند؛ یعنی : امام حسن ، امام حسین ، امام زین العابدین ، امام محمدباقر، امام جعفر صادق ، امام موسی الکاظم ، امام رضا، امام محمدتقی ، امام علی نقی ، امام حسن عسکری ،
دائم الصوملغتنامه دهخدادائم الصوم . [ ءِ مُص ْ ص َ ] (ع ص مرکب ) که پیوسته روزه دارد. بردوام روزه دارنده .
چارده معصوملغتنامه دهخداچارده معصوم . [ دَه ْ / دَ م َ ] (اِخ ) حضرت محمد (ص ) و دخترش فاطمه (ع ) و دوازده امام که از علی بن ابیطالب (ع )شروع و به امام دوازدهم حجةبن الحسن ختم میشود. حضرت محمد (ص ) و فاطمه (ع ) با دوازده امام . محمد (ص ) و علی (ع ) و فاطمه (ع ) و حس
خصوملغتنامه دهخداخصوم . [ خ ُ ] (ع اِ) ریشه . (منتهی الارب ). || اصلها و دهنه های وادی . || ج ِ خَصم . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) : آنچه شیر برای تو می سگالد، از این معانی که بشمردی چون تضریب خصوم نیست . (کلیله و دمنه ). بر تراکم