صورتیگویش اصفهانی تکیه ای: sürati طاری: surati طامه ای: surati طرقی: surati کشه ای: surati نطنزی: surati / čehreyi
صورتیلغتنامه دهخداصورتی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به صورت . || سپید که به سرخی زند. سرخ و روشن همچون رنگ صورت .
سورتیواژهنامه آزاداین عبارت که واژه ای مخصوص پرواز هر فروند هواپیما است بیشتر به صورتی چند سورتی پرواز به کار می رود. به نظر می رسد ریشه زبانی انگلیسی یا فرانسوی داشته باشد البت
بی صورتیلغتنامه دهخدابی صورتی . [ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی صورت . اصل . مقابل صورت که فرع است . || (اصطلاح تصوف ) بی شکلی : صورت از بی صورتی آمد برون بازشد کانا الیه راجعو