صوافیلغتنامه دهخداصوافی . [ ص َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صافیة، و آن ضیاع خاص سلطان است . (الوزراء و الکتاب حاشیه ٔ ص 115). خالصه ٔ دولتی : و اقطعه مالاً من الصوافی . (الوزراء و الکتاب ص 115). || صوافی ملوک ؛ خ
سوافلغتنامه دهخداسواف . [ س ُ / س َ ] (ع اِ) مرگامرگی ستور. (منتهی الارب ). مرگ چهارپای . (مهذب الاسماء). مرگامرگی مردمان و شتران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (مص ) هلاکی و هلاک شدن . (منتهی الارب ).
شوافعلغتنامه دهخداشوافع. [ ش َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِشافع. (دستوراللغه ) (یادداشت مؤلف ). || ج ِ شافعة. وسایل . وسایط : التماس کرد که منصب پدر بر او مقرر دارند و شوافع قدیم و ذرایع اکید که سیمجوریان را بر دولت آل سامان ثابت است مهمل نگذارند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص <span