صمیلغتنامه دهخداصمی . [ ص َم ْی ْ ] (ع مص ) برجای مردن . || فرودآمدن کسی را کاری . (منتهی الارب ). || ما صماک علیه ؛ کدام چیزی برداشته است تو را بر وی . (منتهی الارب ).
صهریلغتنامه دهخداصهری . [ ص ِ ری ی ] (ع اِ) حوض . مغاکی که در آن آب گرد آید. (منتهی الارب ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 سطر 19 صهریج شود.
صمیلغتنامه دهخداصمی . [ ص َم ْی ْ ] (ع مص ) برجای مردن . || فرودآمدن کسی را کاری . (منتهی الارب ). || ما صماک علیه ؛ کدام چیزی برداشته است تو را بر وی . (منتهی الارب ).
صهریلغتنامه دهخداصهری . [ ص ِ ری ی ] (ع اِ) حوض . مغاکی که در آن آب گرد آید. (منتهی الارب ). رجوع به المعرب جوالیقی ص 215 سطر 19 صهریج شود.
صهمیملغتنامه دهخداصهمیم . [ ص ِ ] (ع ص ، اِ) مهتر شریف . || شتر که بانگ نکند. || شتر بدخوی . || مردی که از مراد خود برنگردد. (منتهی الارب ). آنکه او را هیچ چیز بازنماند از مراد ا