خصی الدیکلغتنامه دهخداخصی الدیک . [ خ ُ / خ ِ صِدْدی ] (ع اِ مرکب ) حب البان است و مؤلف تذکره گوید: غیر اوست و آن گیاه شبیه بعنب الثعلب و طولانی و دانه ٔاو بقدر آلوبالو و سفید و در
راه جستنلغتنامه دهخداراه جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) جویای طریق شدن . در صددپیدا کردن راه برآمدن . جستجو کردن راه : بدست چپ و پای کردی شناه بدیگر ز دشمن همی جست راه . فردوسی .سپه
عباسیلغتنامه دهخداعباسی . [ ع َب ْ با ] (اِ) واحد پول معادل چهارشاهی . دوصددینار. دوصنار. رجوع به صنار و صددینار شود.
باغ نظرلغتنامه دهخداباغ نظر. [ غ ِ ن َ ظَ ] (اِخ ) باغی است در صفاهان که دریاچه ای کلان دارد : دیده از سیل سرشکم رشک صددریاچه شدتا برخسار توای باغ نظر افتاده است . محسن تأثیر (از