صنملغتنامه دهخداصنم . [ ص َ ن َ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار). وثن . فغ. بُد. ج ، اصنام : خم آورده از بار شاخ سمن صنم شد گل و گشته بلبل شمن . فردوسی .وثاق او چو ب
گریزپالغتنامه دهخداگریزپا. [ گ ُ ] (ص مرکب ) گریزپای . غلام و کنیز که هر بار گریزد. (غیاث ). || متوحش و رمنده . (آنندراج ). آنکه عادت به گریختن دارد. گریزپای : بروید ای حریفان بکش
روز حسیبلغتنامه دهخداروز حسیب . [ زِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز حساب . روز قیامت : ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان دادگر از تو بخواهد داد من روز حسیب . سعدی .بقدرت نگهدا
داد خواستنلغتنامه دهخداداد خواستن .[ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) دادخواهی کردن . عدالت طلبیدن . تظلم . قصه رفع کردن . قصه برداشتن : ز باد اندر آرد دهدمان بدم همی دادخواهیم و پیدا ستم .
دانیاللغتنامه دهخدادانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . در کودکی پس از گشود
صنملغتنامه دهخداصنم . [ ص َ ن َ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار). وثن . فغ. بُد. ج ، اصنام : خم آورده از بار شاخ سمن صنم شد گل و گشته بلبل شمن . فردوسی .وثاق او چو ب