صنمینلغتنامه دهخداصنمین . [ ص َ ن َ م َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ صنم در حالت نصبی و جری .- صنمَی قُرَیش ؛ دعائی است معروف نزد بعضی شیعه درباره ٔ شیخان .
صنمانلغتنامه دهخداصنمان . [ ص َ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از اعمال حوران در دو منزلی دمشق . (معجم البلدان ).
زرعهلغتنامه دهخدازرعه . [ ] (اِخ ) نام قریه ای از بلاد حوران نزدیک قریه ٔ صنمین چون از دمشق به حجاز روند. (ابن بطوطه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).