صنعتلغتنامه دهخداصنعت . [ ص َ ع َ ] (ع اِ) پیشه و هنر. (غیاث اللغات ) : روزگاری پیشمان آمد بدین صنعت [ شاعری ] همی هم خزینه هم قبیله هم ولایت هم لوی . منوچهری .درین بام گردان و
اصطناعلغتنامه دهخدااصطناع . [ اِ طِ ] (ع مص ) دعوت صنعت ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دعوت مصنعه ساختن . (آنندراج ). اصطناع مرد؛ اتخاذ مصنعه یعنی دعوت . (از قطر المحیط) (
شمشیرسازیلغتنامه دهخداشمشیرسازی . [ش ِ / ش َ ] (حامص مرکب ) صنعت ساختن شمشیر. (ناظم الاطباء). طباعة. (منتهی الارب ). رجوع به شمشیرساز شود.
ابن ساعاتیلغتنامه دهخداابن ساعاتی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) فخرالدین رضوان بن رستم ، برادر ابوالحسن علی بن رستم . اصلاً ایرانی . در طب و ریاضی بارع و از شعر و ادب نیز بابهره بوده است ودر صن
مصطنعلغتنامه دهخدامصطنع. [ م ُ طَ ن ِ ] (ع ص ) گیرنده ٔ احسان و انعام . || آنکه عطا می کند و احسان می نماید. (ناظم الاطباء). نکویی کننده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). محسن : هی