صندوق سینهلغتنامه دهخداصندوق سینه . [ ص َ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سینه که در حفظاسرار و علوم و مطالب همچون صندوق است : کتاب فضل ز صندوق سینه بیرون آراز این چه سود که
صندوقه ٔ سینهلغتنامه دهخداصندوقه ٔ سینه . [ ص َق َ / ق ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفسه ٔسینه . حفره ای که از دنده ها و قسمت پشتی ستون مهره ای و قسمت جلو استخوان جناغی تشک
صندوقگویش اصفهانی تکیه ای: sanduq طاری: sendöq طامه ای: sandoq/ ganǰa طرقی: sendöq کشه ای: senduq نطنزی: sandoq /yaxdun
صندوقدیکشنری عربی به فارسی( ) جعبه , قوطي , صندوق , اطاقک , جاي ويژه , لژ , توگوشي , سيلي , بوکس , مشت زدن , بوکس بازي کردن , سيلي زدن , درجعبه محصور کردن , احاطه کردن , درقاب يا چهار چ
صندوق سازلغتنامه دهخداصندوق ساز. [ ص َ ] (نف مرکب )سازنده ٔ صندوق . آنکه صندوق تهیه می کند : دلم را ز صندوق ساز است غم که صندوق مهرش بود سینه ام . طاهر وحید (از آنندراج ).رجوع به صند
chestدیکشنری انگلیسی به فارسیقفسه سینه، سینه، جعبه، صندوق، خزانه، تابوت، محفظه، یخدان، سینه انسان، خزانه داری
chestsدیکشنری انگلیسی به فارسیسینه ها، قفسه سینه، سینه، جعبه، صندوق، خزانه، تابوت، محفظه، یخدان، سینه انسان، خزانه داری
جزودانلغتنامه دهخداجزودان . [ ج ُزْوْ ] (اِمرکب ) صندوق اجزاء مصحف . (یادداشت مؤلف ). رَبْعة. (منتهی الارب ). صندوقی که جزوهای قرآن در آن نهند، یاهرچیزی که جزوات و دفاتر در آن گذ