صنایع غذاییfood industryواژههای مصوب فرهنگستانصنعتی که تولید، فراوری، نگهداری، بستهبندی و توزیع مواد غذایی را در بر میگیرد
صدای غاریcavernous voice, amphoric voice, amphoriloquy, amphorophonyواژههای مصوب فرهنگستانصدایی که در بیماران ریوی، در هنگام صحبت کردن، از ریهها به گوش میرسد
صدای تنفسی غاریcavernous raleواژههای مصوب فرهنگستانصدایی که براثر اتساع و انقباض متناوب حفرۀ ریوی در هنگام تنفس ایجاد میشود
صنایعلغتنامه دهخداصنایع. [ ص َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ صَنیع. (منتهی الارب ). ج ِ صَنیعَه . (المنجد) (مهذب الاسماء). رجوع به صنیع، صنیعة و صنائع شود : از هر صنایعی که بخواهی بر او اثروز
صنایعفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمعِ صِناعَة] = صناعت۲. [جمعِ صَنیعَة] = صنیعه صنایع مستظرفه: [قدیمی] هنرهای زیبا مانند نقاشی، مجسمهسازی، منبتکاری.
پورابmustواژههای مصوب فرهنگستانآبمیوهای که از پورۀ میوههای مورداستفاده در صنایع شرابسازی یا سایر صنایع غذایی به دست میآید
ماکارونیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فرآوردهای در صنایع غذایی بهصورت رشتههای دراز یا شکلهای متنوع دیگر که از آرد تهیه میشود.۲. غذایی که از دم کردن این فرآورده تهیه میشود.
تقطیرماندstillageواژههای مصوب فرهنگستانضایعات مایع یا فراوردههای جانبی حاصل از تقطیر صنایع غذایی تخمیری
فراوردواژهنامه آزادفَراوَرد:حاصل و نتیجه، محصول. این واژه بن مضارع فراوردن است، به معنی تولید کردن. البته امروزه واژه "فراورده" (و نه فراورد) در فارسی ایران به معنی خاص محصول به و