صمتانلغتنامه دهخداصمتان . [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) پدر درید و عم او که مالک است . (منتهی الارب ). میدانی در مجمع الامثال آرد: گویند الصمتان ، صمه ٔ جشمی پدر درید و جعدبن شماخ است و
صمتانلغتنامه دهخداصمتان . [ ص ِم ْ م َ ] (اِخ ) نام جائی است و صمه ٔ جشمی در آن مکان به قتل رسیده است . (معجم البلدان ). رجوع به کلمه ٔ فوق شود.
صدمتانلغتنامه دهخداصدمتان . [ ص َ م َ / ص َ دِ م َ ] (ع اِ) دو سوی پیشانی یا هر دو کرانه ٔ آن . (منتهی الارب ). جانبا الحاجبین . (بحر الجواهر).هر دو سوی پیشانی و هر دو سوی رو. (مه
صفتانلغتنامه دهخداصفتان . [ ص ِف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد توانا [ ی ] تناوریا مرد با گوشت گرداندام یا مرد توانا [ ی ] درشت خلقت . (منتهی الارب ). رجوع به صِفِت ّ و صِفِتّان شود.
صفتانلغتنامه دهخداصفتان . [ ص ِ ف ِت ْ تا ] (ع ص ) مرد توانا[ ی ] تناور یا مرد با گوشت گرداندام یا مرد توانا [ ی ] درشت خلقت . (منتهی الارب ). رجوع به صِفِت ّ و صفتان شود.
صمتینلغتنامه دهخداصمتین . [ ص ِم ْ م َ ت َ ] (اِخ ) صمتان است در حالت نصبی و جری . رجوع به صِمَّتان شود.
صدمتانلغتنامه دهخداصدمتان . [ ص َ م َ / ص َ دِ م َ ] (ع اِ) دو سوی پیشانی یا هر دو کرانه ٔ آن . (منتهی الارب ). جانبا الحاجبین . (بحر الجواهر).هر دو سوی پیشانی و هر دو سوی رو. (مه
صفتانلغتنامه دهخداصفتان . [ ص ِف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد توانا [ ی ] تناوریا مرد با گوشت گرداندام یا مرد توانا [ ی ] درشت خلقت . (منتهی الارب ). رجوع به صِفِت ّ و صِفِتّان شود.
صفتانلغتنامه دهخداصفتان . [ ص ِ ف ِت ْ تا ] (ع ص ) مرد توانا[ ی ] تناور یا مرد با گوشت گرداندام یا مرد توانا [ ی ] درشت خلقت . (منتهی الارب ). رجوع به صِفِت ّ و صفتان شود.