صلیحیةلغتنامه دهخداصلیحیة. [ ص ُ حی ی َ ] (اِخ ) اسماء بنت احمدبن جعفربن موسی الصلیحی . ملکه ٔ حازمه ٔ مدبره و معروف به سیدة حرة و الحرة الکامله ولادت او به سال 440 هَ . ق . است . شوی وی احمدبن علی صلیحی در حیات خویش وی را ولایت داد و او بتدبیر ملک و جنگها پردا
سلعةلغتنامه دهخداسلعة. [ س َ ع َ ] (ع اِ) سرشکستگی هرمقدار که باشد. || آنکه پوست بشکافد. ج ، سلعات و سلاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سلعةلغتنامه دهخداسلعة. [ س ِ ع َ ] (ع اِ) متاع و اسباب و متاع تجارت . ج ، سِلَع. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). کاله . (دهار). || آژخ که بی درد براندام پدید آید. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ریش است که در گردن پیدا شود یا گره گوشتی است در آن یا زیادت گوشتی است در ان
شلههلغتنامه دهخداشلهه . [ ش َ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش هویزه ٔ شهرستان دشت میشان . سکنه 600 تن . آب آن از نهر سابله . محصول عمده ٔ آنجا غلات . راه آن ماشین رو و صنایع دستی زنان حصیربافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
شلیههلغتنامه دهخداشلیهه . [ ش َ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جزیره ٔ صلبوخ بخش مرکزی شهرستان آبادان .سکنه ٔ آن 172 تن . آب از شطالعرب . محصول عمده ٔ آنجا خرما و نارنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
اسماءلغتنامه دهخدااسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت احمدبن جعفربن موسی الصلیحی . رجوع بحرّه ٔ صلیحیة و اعلام زرکلی ج 1 ص 101 شود.
حره ٔ صلیحیهلغتنامه دهخداحره ٔ صلیحیه . [ ح ُرْ رَ ی ِ ص ُ ل َ حی ی َ ](اِخ ) اسماء دخت احمد پسر جعفر پسر موسی صلیحی است .در 440 هَ . ق . / 1048 م . متولد شده و در 532</spa
صلیحیلغتنامه دهخداصلیحی . [ ص ُ ل َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن محمد، مکرم صلیحی . وی از پادشاهان یمن است . بسال 459 هَ . ق . پس از قتل پدر خودولایت یافت ، سپس با سعیدبن نجاح قاتل پدر خویش حرب کرد و او را بکشت و بر زبید استیلا یافت . وی مردی دلاورو حازم بود و او شو