صلیب شکستهلغتنامه دهخداصلیب شکسته . [ ص َ ب ِ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به فرانسه آن را گامه می گویند و آن صلیب انموذجی است که نیز گامادیون می نامند بشکل گامای یونانی
صلیبفرهنگ انتشارات معین(صَ) [ معر. ] 1 - خاج ، چلیپا. داری به شکل ~ که حضرت عیسی (ع ) را به آن آویختند. 2 - نام یکی از صورت های فلکی جنوبی . ؛ ~ سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به ش
گامهلغتنامه دهخداگامه . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) صلیبی که چهار شاخه ٔ آن به شکل گاما خمیده شود. رجوع به صلیب شکسته شود.
چوبکلغتنامه دهخداچوبک . [ ب َ ] (اِ مصغر) چوب خرد و کوچک . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جبیره و جباره ؛ چوبک هائی که بر استخوان شکسته بندند. کرظة؛ چوبک گوشه
بیابانلغتنامه دهخدابیابان . (اِ مرکب ) پهلوی «ویاپان » ، سمنانی «بیه بون » ، سنگسری «بیه بن » ، سرخه ای «بیه ون » ، شهمیرزادی «بیه بون » ، بی آب و علف ، لاسگردی «بیه بن » گیلکی «ب