صلودلغتنامه دهخداصلود. [ ص َ ] (ع ص ) اسب خوی ناکننده . (منتهی الارب ). اسب بی خوی . اسب که خوی نیاورد. (مهذب الاسماء). || دیگ دیربجوش آینده . || ناقه ٔ کم شیر درشت پوست پستان .
صلودلغتنامه دهخداصلود. [ ص ُ ] (ع مص ) آواز دادن چقماق و آتش ندادن . (منتهی الارب ). کندشدن آتش زنه . (تاج المصادر بیهقی ). بیرون نامدن آتش آتش زنه . (مصادر زوزنی ). || بخیل گرد
صلواتفرهنگ انتشارات معین(صَ لَ) [ ع . ] (اِ.) جِ صلات (صلاة ) ؛ 1 - نمازها. 2 - دعاها. 3 - درودها. 4 - اللهم صلی علی محمد وآله محمد.
صلواتیفرهنگ انتشارات معین( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) ویژگی چیزی که برای دریافت آن می توان صلوات فرستاد، رایگان .
هشلغتنامه دهخداهش . [ هََش ش ] (ع ص ) سست و نرم از هر چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || اسب بسیار خوی آور. خلاف صلود. (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). || نان نرم . (منتهی
رستلغتنامه دهخدارست . [ رُ ] (مص مرخم ، اِمص ) رُستن . (ناظم الاطباء). مصدر مرخم رُستن . روییدن و سبز شدن و سبزه از زمین برآمدن . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).