سلاماتلغتنامه دهخداسلامات . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان شوشتر، دارای 410 تن سکنه است و آب آن از چاه میباشد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است . ساکن
صَّافَّاتِفرهنگ واژگان قرآنصف کشيده ها (جمع صافـّه است به معني جماعتي که افراد آن در صفي منظم قرار داشته باشند )
صلامةلغتنامه دهخداصلامة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ م َ ] (ع اِ) گروه مردم . ج ، صلامات . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
حجرالیهودلغتنامه دهخداحجرالیهود. [ ح َج َ رُل ْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) سنگ جهودان . سنگ یهودا. حجر یهودی . زیتون بنی اسرائیل . سنگی است بشکل بلوط و مایل بسفیدی با خطوط متوازیة و در آب نر
اسرارلغتنامه دهخدااسرار. [ اِ ] (ع اِ) بلغت مغربی اسم نبات بحری است . منبت او در آبهای ایستاده و سواحل دریا بخصوص دریای قلزم و ساحل جده است و در ابتداء روئیدن یک ساق بقدر ذرعی و
جوزالکوثللغتنامه دهخداجوزالکوثل . [ ج َ زُل ْ ک َ ث َ ] (ع اِمرکب ) بعضی جوزالقی نیز گویند. ثمر نباتی است هندی شبیه به خرنوب در شکل و رنگ و مستدیر و پهن و پوست او نازک و در جوف او غل
حجرالزیتونلغتنامه دهخداحجرالزیتون . [ ح َ ج َ رُزْ زَ ] (ع اِ مرکب )حجرالزیتونی . زیتون بنی اسرائیل . حجرالیهود. سنگ جهودان . ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر در ضمن ذ