لغتنامه دهخدا
صقب . [ ص َ] (ع مص ) بمشت زدن کسی را. || بلند کردن کسی را. || فراهم آوردن چیزی را. || (مص ) بانگ کردن مرغ . || زدن بر چیز رست خشک . (منتهی الارب ). الضرب علی کل شی ٔ مصمت . (اقرب الموارد). زدن بر روی چیز ساکن خشک . (تاج المصادر بیهقی ). زدن بر چیزی خشک . (مصادر زوزنی ). || (ص