صقبلغتنامه دهخداصقب . [ ص َ ق َ ] (ع مص ) نزدیک گردیدن . (منتهی الارب ). نزدیک شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) نزدیکی . || دوری . از لغات اضداد است . || (ص ) نزدیک . (من
صقبلغتنامه دهخداصقب . [ ص َ] (ع مص ) بمشت زدن کسی را. || بلند کردن کسی را. || فراهم آوردن چیزی را. || (مص ) بانگ کردن مرغ . || زدن بر چیز رست خشک . (منتهی الارب ). الضرب علی کل
ثغبلغتنامه دهخداثغب . [ ث َ ] (ع اِ) آب خوش که در کوهها در آبگیرها مانده باشد. ج ، ثِغاب ، اثغاب ، ثُغبان ، ثِغبان .
ثقبدیکشنری عربی به فارسیگمانه , سوراخ کردن , سنبيدن , سفتن , نقب زدن , بامته تونل زدن , خسته کردن , موي دماغ کسي شدن , خسته شدن , منفذ , سوراخ , مته , وسيله سوراخ کردن , کاليبر تفنگ ,
ثغبلغتنامه دهخداثغب . [ ث َ غ َ ] (ع اِ)آبگیر در سایه ٔ کوه که آب خنک و خوش دارد و آنرا سردابه گویند. بقیه ٔ آبی که در وادی بماند. ج ، ثغاب .
ثغبلغتنامه دهخداثغب . [ ث َ غ َ ] (ع مص ) گداختن یخ . || هلاک شدن و یا به این معنی تَغَب به تاء دو نقطه است .
شترکرهلغتنامه دهخداشترکره . [ ش ُ ت ُ ک ُرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ شتر. (آنندراج ). شتربچه . (ناظم الاطباء). کره ٔ شتر. صقب . (منتهی الارب ). رجوع به اشترکره شود : شترکره با م
دوریلغتنامه دهخدادوری . (حامص ) حالت و صفت دور. دور بودن . فاصله داشتن دو چیزیا دو جا یا دو کس از هم . غرابت . غربت . حواذ. بر. نوی . مقابل قرب . مقابل نزدیکی و با کردن و گزیدن