صقاللغتنامه دهخداصقال . [ ص َق ْ قا ] (ع ص ) مهره زن . (مهذب الاسماء). مهره کش . (غیاث اللغات ). || روشنگر یعنی آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). شحاذ. جَلاّء.
صقاللغتنامه دهخداصقال . [ ص ِ ] (ع مص ) زدودن شمشیر و آینه و جز آن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). صیقل زدن . روشن کردن . || (اِمص ) زدودگی . (منتهی الارب ). روشنگری : پر صقالت
صقالفرهنگ انتشارات معین(ص ) [ ع . ] 1 - (مص م .) زدودن شمشیر و آینه و جز آن ، صیقل زدن . 2 - (اِمص .) زدودگی ، جلا.
صقالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهزدودن و برطرف ساختن زنگ آینه یا آهن؛ جلا دادن؛ روشن کردن؛ صیقل زدن. صقال گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] زدوده شدن؛ جلا یافتن.
ثقاللغتنامه دهخداثقال . [ ث َ ] (ع ص ) زنی ثقال ؛ زنی گران سرین و فربه . || بعیری ثقال ؛ شتری آهسته رو.
صقعللغتنامه دهخداصقعل . [ ص ِ ع َ ] (ع اِ) خرمای خشک یا خرمای خشک که در شیر تازه ٔ تر نهند. (منتهی الارب ). خرمای خشک . (مهذب الاسماء). خرمای خشک که اندر شیر تازه نهند و بعضی گو
صقال گرفتنلغتنامه دهخداصقال گرفتن . [ ص ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) روشن شدن . جلا یافتن . زدوده گشتن : ای که درونت به گنه تیره شدترسمت آیینه نگیرد صقال .سعدی .
صقالتلغتنامه دهخداصقالت . [ ص ِ ل َ ] (ع مص ) صیقل کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : جوهر مظلم او در صقالت و صفوت بحدی می کشد که عکس نمای محاسن و صورکم فاحسن صورکم می گردد. (سند
wrigglingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکان دادن، لول خوردن، جنبانیدن، طفره زدن، لولیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن
صقال گرفتنلغتنامه دهخداصقال گرفتن . [ ص ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) روشن شدن . جلا یافتن . زدوده گشتن : ای که درونت به گنه تیره شدترسمت آیینه نگیرد صقال .سعدی .
صقالتلغتنامه دهخداصقالت . [ ص ِ ل َ ] (ع مص ) صیقل کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : جوهر مظلم او در صقالت و صفوت بحدی می کشد که عکس نمای محاسن و صورکم فاحسن صورکم می گردد. (سند
بی صقاللغتنامه دهخدابی صقال . [ ص ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + صقال ) مقابل صیقلی . مقابل زدوده از زنگ . تاریک . تیره : همچو این تاریک رویان روی من تیره بود و تارفام و بی صقال . ناصرخسر