صفوفلغتنامه دهخداصفوف . [ ص َ ] (ع ص ) ناقة صفوف ؛ ناقه ای که چند قدح شیر دهد از یک دوشیدن یعنی از کثرت شیر صف اقداح می بندد یا به هر دو دست خود صف می بندد بوقت دوشیدن . (منتهی
سفوفلغتنامه دهخداسفوف . [ س َ ] (ع اِ) داروی کوفته ٔ بیخته ٔ معجون ناکرده . (منتهی الارب ). آرد بیخته مطلقا و خصوصاً از ادویه .(آنندراج ) (غیاث ). داروی آس کرده که بکف خورند. (د