صفعلغتنامه دهخداصفع. [ ص َ ] (ع مص ) سیلی زدن کسی را یا نرم زدن پس گردن کسی را. (منتهی الارب ). سیلی زدن . (دهار) (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). قفا که زنند کسی ر
صفعفرهنگ انتشارات معین(صَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) سیلی زدن کسی را. 2 - نرم پس گردنی زدن . 3 - (اِ.) پشت گردنی .
صفافرهنگ مترادف و متضاد۱. پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت ۲. خلوص، صفوت ۳. آشتی، صلح ۴. طراوت، لطافت، نزهت ≠ تیرگی، کدورت
صفعةدیکشنری عربی به فارسیباکف دست زدن , سيلي , تودهني , ضربت , ضربت سريع , صداي چلب چلوپ , سيلي زدن , تپانچه زدن , زدن , ماچ , صداي سيلي يا شلا ق , مزه , طعم , چشيدن مختصر , باصدا غذاخو
صفعةلغتنامه دهخداصفعة. [ ص َ ع َ ] (ع اِ) واحد صفع است : تا شد از ضرب صفعه و سیلی گردن شیرخوارگان نیلی . سعدی .رجوع به صفع شود.
صفعةلغتنامه دهخداصفعة. [ ص َ ع َ ] (ع اِ) واحد صفع است : تا شد از ضرب صفعه و سیلی گردن شیرخوارگان نیلی . سعدی .رجوع به صفع شود.