صفرةلغتنامه دهخداصفرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِمص ) صفرت . زردی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء): در تفسره صفرت او نگریست بدانست که جوان در تب مطبق عشق است . (سندبادنامه ص
صفرةالبیضلغتنامه دهخداصفرةالبیض . [ ص ُ رَ تُل ْ ب َ ] (ع اِمرکب ) زرده ٔ خایه . (مهذب الاسماء). زرده ٔ تخم مرغ .
صفرةالشمسلغتنامه دهخداصفرةالشمس . [ ص ُ رَ تُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) تَوِش آفتاب . تبش آفتاب . تابش خورشید.
صفرةلغتنامه دهخداصفرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِمص ) صفرت . زردی . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء): در تفسره صفرت او نگریست بدانست که جوان در تب مطبق عشق است . (سندبادنامه ص