اصهب صاهبلغتنامه دهخدااصهب صاهب . [ اِ هََ هَِ ] (ع صوت مرکب ) کلمه ای است که بدان میش را برای دوشیدن خوانند. (منتهی الارب ).
لحام الصاغةلغتنامه دهخدالحام الصاغة. [ ل ِ مُص ْ صا غ َ ] (ع اِ مرکب ) التنکار. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). از اقسام تنکار است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به خروسقلا
اصهب صاهبلغتنامه دهخدااصهب صاهب . [ اِ هََ هَِ ] (ع صوت مرکب ) کلمه ای است که بدان میش را برای دوشیدن خوانند. (منتهی الارب ).
لحام الصاغةلغتنامه دهخدالحام الصاغة. [ ل ِ مُص ْ صا غ َ ] (ع اِ مرکب ) التنکار. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). از اقسام تنکار است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به خروسقلا
وغ وغ ساحابفرهنگ انتشارات معین(وَ. وَ) (اِ.) = وغ وغ صاهاب : نوعی اسباب بازی ساخته شده از یک استوانة کاغذی که دو قاعدة آن را با مقوایی گِرد می بستند و درون آن مهره هایی قرار می دادند سپس با
جامعالصاغةلغتنامه دهخداجامعالصاغة. [ م ِ عُص ْ صا غ َ ] (اِخ ) این مسجد امروز به جامع الصاغة و جامع الخفافین مشهور است واز مساجد قدیمی است که در 999 هَ .ق تعمیر شده در نام اصلی آن اخت