صعب الوصوللغتنامه دهخداصعب الوصول . [ ص َ بُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) دشواررس . دشواریاب . دیریاب . آنچه به آسانی وصول نشود.
صعب الحصوللغتنامه دهخداصعب الحصول . [ ص َ بُل ْ ح ُ ] (ع ص مرکب ) دشواریاب . چیزی که به آسانی بدست نیاید.
صَعُوداًفرهنگ واژگان قرآنگردنه صعب العبور کوه (عبارت "سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً "يعني به زودي او را به بالا رفتن از گردنه ي عذابي بسيار سخت مجبور مي کنم )