صعافقلغتنامه دهخداصعافق . [ ص َ ف ِ ] (اِخ ) قومی از مردم یمامه اند. (تعلیقات المعرب ص 219). و بعضی گویند صعافق کسانی باشند که بی سرمایه به بازار درآیند و با بازرگانان شریک شوند
صعافقهلغتنامه دهخداصعافقه . [ ص َ ف ِ ق َ ] (ع اِ) قومی که بدون رأس مال در بازار بهر تجارت روند و هر گاه تجار چیزی را خرید کنند ایشان داخل و شریک آنها شوند. واحد آن صَعفَقی . (من
صعافقةلغتنامه دهخداصعافقة. [ ص َ ف ِ ق َ ] (اِخ ) اخوالند مر بنی مروان را و ایشان را بنی صعفوق هم گویند. (منتهی الارب ).
صعافقهلغتنامه دهخداصعافقه . [ ص َ ف ِ ق َ ] (ع اِ) قومی که بدون رأس مال در بازار بهر تجارت روند و هر گاه تجار چیزی را خرید کنند ایشان داخل و شریک آنها شوند. واحد آن صَعفَقی . (من
صعافقةلغتنامه دهخداصعافقة. [ ص َ ف ِ ق َ ] (اِخ ) اخوالند مر بنی مروان را و ایشان را بنی صعفوق هم گویند. (منتهی الارب ).
صعفقیلغتنامه دهخداصعفقی . [ ص َ ف َ ] (ع ص ) دزد پلیدکار. (مهذب الاسماء). || قومی که بدون رأس المال در بازار بهر تجارت روند و هرگاه تجار چیزی را خرید کنند ایشان داخل و شریک آنها
صعفوقلغتنامه دهخداصعفوق . [ ص َ] (ع ص ) مرد ناکس . (منتهی الارب ). دزد پلیدکار. (مهذب الاسماء). || در المعرب آمده : صعفوق نامی اعجمی است و عرب آن را در گفتار خود آورده است . یقال