صوصلغتنامه دهخداصوص .(ع ص ) سخت زفت و ناکس که تنها فرودآید و تنها خورد در سایه ٔ مهتاب تا ضیف نبیند او را. (منتهی الارب ).
صیصلغتنامه دهخداصیص . (ع اِ) خرمای بلایه که دانه ٔ وی سخت نشود. (منتهی الارب ). شیص . تمر لایشتد نواه . (اقرب الموارد). || پوست تخم حنظل است که در آن مغزی نباشد. (فهرست مخزن ال
پلیدیلغتنامه دهخداپلیدی . [ پ َ ] (حامص ) ناپاکی . شوخی . شوخگنی . وژن . آژیخ . چرک . فژ. رِجس . قَذْر.وَسخ . قذارت . رَجاست : همه ٔ پلیدی ها را با آب شویند و پلیدی آب از هیچ چیز
صوصلغتنامه دهخداصوص .(ع ص ) سخت زفت و ناکس که تنها فرودآید و تنها خورد در سایه ٔ مهتاب تا ضیف نبیند او را. (منتهی الارب ).