waningدیکشنری انگلیسی به فارسیکاهش می یابد، کم شدن، رو بکاهش گذاشتن، نقصان یافتن، وارفتن، به آخر رسیدن، خرد شدن
صحت نامهلغتنامه دهخداصحت نامه . [ ص ِح ْ ح َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قولی است در علم موسیقی ساخته ٔ نصیرالدین طوسی . (غیاث اللغات ) : صددل بیمار کرد انباز تصنیف سخن هر صریر خامه ٔ تا
ده دلهلغتنامه دهخداده دله . [ دَه ْ دِ ل َ ] (ص نسبی ) کنایه است از بیوفا و هرجایی و کسی که هر دم دل به دیگری دهد و او را بوالهوس خوانند. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). کنایه از م
واخلغتنامه دهخداواخ . (اِ) یقین است که دربرابر گمان باشد. (برهان ) (از سفرنامه ٔ شاه ایران از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). محقق .بی شبهه . بی قیاس . (ناظم الاط
صدلغتنامه دهخداصد. [ ص َ ] (عدد، اِ) عدد معروف لفظ فارسی است ، در اصل به سین مهمله بوده است ، قدما بجهت رفع اشتباه بکلمه ٔ دیگر که سد باشد بمعنی حائل و مانع، اسم عدد را به صاد
دیرلغتنامه دهخدادیر. [ دَ / دِ ] (ع اِ) خانه ای که راهبان در آن عبادت کنند و غالباً از شهرهای بزرگ بدور است و در بیابانها و قله های کوهها برپا گردد و هر گاه در شهر بنا گردید آن