صریح ➊ [کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ریح ➊ [کلام]، روشن، واضح، مصرح، آشکار، شفاف رُک، بیپرده، صاف، پوستکنده، عریان، ساده، بیغلوغش عامهفهم نامبهم، بدون
صریحفرهنگ مترادف و متضاد۱. آشکار، بیپرده، رک، روشن، عیان، قطعی، گویا، واضح ۲. رکگو ۳. بالصراحه، صراحتاً ≠ غیرصریح
صریحدیکشنری فارسی به انگلیسیwell-defined, clear-cut, definite, determinate, direct, distinct, explicit, express, flat, forthright, foursquare, plain, ingenuous, straightforward, perspicuou