صریلغتنامه دهخداصری . [ ص َ / ص ِرْ ری ] (ع ص ) (از نوع مضاعف ) درهم صری ؛ درم بانگ آور که بر ناخن زنند. (منتهی الارب ). درمی بانگ کننده چون بیندازند. (مهذب الاسماء).
صریلغتنامه دهخداصری . [ ص َ را ] (ع اِ) بقیه ٔ چیزی . (منتهی الارب ). || (ص ) لبن ٌ صری ؛ شیر برگشته مزه . (منتهی الارب ). || آب ایستاده ٔ رنگ و بوی برگردانیده . (منتهی الارب )
صریلغتنامه دهخداصری . [ ص َرْی ْ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ). قطع کردن . (منتهی الارب ). بریدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بند کردن منی را در پشت خود به اینکه بازایس
صریلغتنامه دهخداصری . [ ص ِرْ را ](ع اِمص ) (از نوع مضاعف ) نیک عزیمت بر کاری . یقال : و اﷲ انها منی صری ؛ ای عزیمة و جدّ. (منتهی الارب ).
ثریلغتنامه دهخداثری . [ ث َری ی ] (ع ص ، اِ) توانگری . || مال بسیار. || غنی . توانگر: رجل ثری ؛ مرد بسیارمال .
ثریلغتنامه دهخداثری . [ ث َ ] (ع اِ) مماله ثری بمعنی خاک و زمین : هر که او را بتو مانند کند هیچکس است باز نشناسد گوینده بهی از بتری تا مجره ز بلندی نکند قصد نشیب تا ثریا بزیارت
ثریلغتنامه دهخداثری . [ ث َ را ] (ع اِ) (این ماده مثل این مینماید که از تر مقابل خشک فارسی مأخوذ است ). تری زمین . رطوبت . || خاک نمناک یا خاکی که اگرتر گردانند چفسنده نگردد.
صریمتفرهنگ انتشارات معین(صَ مَ) [ ع . صریمة ] 1 - (مص ل .) دل بر انجام کاری نهادن ، عزم جزم کردن . 2 - (اِ.) تودة ریگ .
صریمتفرهنگ انتشارات معین(صَ مَ) [ ع . صریمة ] 1 - (مص ل .) دل بر انجام کاری نهادن ، عزم جزم کردن . 2 - (اِ.) تودة ریگ .