صَرَفَفرهنگ واژگان قرآنبرگرداند (صرف به معناي برگرداندن چيزي است از حالي به حالي ، و يا عوض کردن آن با غير آن است )
ساختواژۀ توزیعیdistributed morphologyواژههای مصوب فرهنگستانرویکردی در ساختواژه که برحسب فرایندهای ساختواژی در یک بخش واحد متمرکز نیستند، بلکه در بخشهایی مانند نحو و واجشناسی پراکندهاند متـ . صرف توزیعی
رستۀ جمعیadditive categoryواژههای مصوب فرهنگستانرستهای با شیء صفر (null object) که به ازای هر دو شیء X و Yریختارهای (X,Y)Hom تشکیل یک گروه جمعی دهند و ترکیب ریختارها از هر دو سو پخشی یا توزیعی باشند و حاصل
تجزیهلغتنامه دهخداتجزیه . [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن و تقسیم کردن چیزی را. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جزء جزء کردن چیزی را. (ناظم الاطباء). جزء جزء و پاره پاره کردن .(فره
اسرائیللغتنامه دهخدااسرائیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن زکریابن یوحنابن طیفوری بن یوحنامشهور به ابن طیفوری . از مشاهیر و معتبرین اطباء بغداد است . و او در سمط سریانیان منظوم ، و در عداد مع
حسانةلغتنامه دهخداحسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] (اِخ ) تمیمیة. دختر ابوالحسین . شاعره ٔ اندلسی . وی در کودکی شعر و ادب آموخت و آنگاه که پدر وی درگذشت او دوشیزه بود و شوی و سرپرست و وس