دستورلغتنامه دهخدادستور. [ دَ ] (اِ مرکب ) صاحب مسند. صدر. در اصل دَست وَر بوده به معنی صاحب مسند... حرف تاء مضموم کرده دستور بوزن مستور خواندند. (از آنندراج ). مرکب است از: دست
صیغه سازلغتنامه دهخداصیغه ساز. [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه صیغه سازد. آنکه کلمه را مطابق قواعد علم صرف و دستور زبان بصورتهای گوناگون درآورد تا معانی مختلف دهد.