صرفه جوییدیکشنری فارسی به انگلیسیeconomy, frugality, husbandry, prudence, retrenchment, saving, thrift, thriftiness
صرفه جوییفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاندازه نگه داشتن در خرج؛ دقت و توجه به اینکه چیزی زیادتر از حد لزوم صرف و خرج نشود؛ صرفهکاری.