صرفهجوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی یی، عقل معاش، عاقبتاندیشی، امساک، اعتدال، میانهروی، احتیاط، خانهداری، پسانداز، مضایقه، اقتصاد، اقتصادی بودن مبلغ پسانداز، اندوخته، رقم
صرفهجویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی صرفهجویی کردن، رعایت اقتصادراکردن، پسانداز کردن، اندوختن، اندوخته کردن
صرفهجویی شناختیcognitive economyواژههای مصوب فرهنگستانگرایش فرایندهای شناختی به کاستن از تلاش پردازشی و استفاده از توان و منابع
بیشینة صرفهجوییmaximum parsimony, MPواژههای مصوب فرهنگستانروشی در تبارشناسی، که هدف آن مکانشناسی درخت تکاملی (tree) است که کمترین تغییر حالت صفت را نشان میدهد
توصیهنامۀ صرفهجویی سوختfuel savings advisoryواژههای مصوب فرهنگستانکتابچهای حاوی توصیههایی به خلبانان برای صرفهجویی در مصرف سوخت براساس الگوریتمها/ خوارزمیهای بهینهسازی خط سیر پرواز و اطلاعات آئرودینامیکی و رانشی هواگرد
صرفهجویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی صرفهجویی کردن، رعایت اقتصادراکردن، پسانداز کردن، اندوختن، اندوخته کردن
صرفههای نقدیpecuniary economiesواژههای مصوب فرهنگستانصرفهجویی در هزینههای ناشی از بزرگی بنگاه و افزونی امکانات و سرمایه که در نتیجه، سبب برخورداری از قدرت بازار بالا در خرید حجم انبوه میشود
توصیهنامۀ صرفهجویی سوختfuel savings advisoryواژههای مصوب فرهنگستانکتابچهای حاوی توصیههایی به خلبانان برای صرفهجویی در مصرف سوخت براساس الگوریتمها/ خوارزمیهای بهینهسازی خط سیر پرواز و اطلاعات آئرودینامیکی و رانشی هواگرد
رادیوی سیار طیفمشترکtrunked mobile radio, TMRواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای در ارتباطات رادیویی سیار شخصی برای صرفهجویی در طیف که در آن چند کاربر رادیو در مجموعهای از خطوط رادیویی با کاربران دیگر شریک میشوند
توفیرفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صرفهجویی.۲. (اسم) تفاوت.۳. افزونی؛ زیادتی؛ افزایش.۴. زیاد کردن؛ افزودن.۵. [قدیمی] زیاد کردن مال.۶. [قدیمی] سود؛ فایده.۷. [قدیمی] حق کسی را تماموکمال دادن.۸