صرفة مقیاسeconomies of scaleواژههای مصوب فرهنگستانمزیتی ناشی از افزایش سطح تولید محصول که سبب کاهش هزینۀ تولید هر واحد از محصول شود * پیش از این برای این اصطلاح معادل «صرفهجویی ناشی از مقیاس» به تصویب رسیده ب
صرفة مقیاسeconomies of scaleواژههای مصوب فرهنگستانمزیت ناشی از افزایش تولید محصول که سبب کاهش هزینة هر واحد از محصول میشود
صرفة تجمعagglomeration economiesواژههای مصوب فرهنگستانمنافع بهدستآمده از تمرکز فعالیتهای اقتصادی نیز: صرفة مقیاس برونی external economies of scale
اسخینلغتنامه دهخدااسخین . [ اِ ] (اِخ ) اِسخینُس . یکی از فلاسفه ٔ اثینه (آتن ). پدر او مبار (عصیب ) فروش و بقول دیوژِن لائِرت وی پسر لیسانیساس بود و با سقراط رابطه ٔ دوستی بی آل
اندازلغتنامه دهخداانداز.[ اَ ] (اِمص ) به معنی مصدر است که انداختن باشد. (از برهان قاطع). عمل انداختن . (فرهنگ فارسی معین ).- بارانداز ؛ آنجا که بار فرود می آورند: بارانداز کشتی