صرصریلغتنامه دهخداصرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن عسکربن محمدبن ثابت . یاقوت گوید: وی صدیق ما بود و مردی صاحب حمیت و مردانگی بود و شعرا را در مدح وی قصایدی است . ک
صرصریلغتنامه دهخداصرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) ابوالقاسم اسماعیل بن حسین بن عبداﷲبن هیثم بن هشام صرصری . شیخ ثقة و صدوق بود. وی از ابوعبداﷲ حسین بن اسماعیل محاملی و محمدبن عبیداﷲبن
صرصریلغتنامه دهخداصرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوزکریا یحیی بن یوسف صرصری ضریر حنبلی متوفی 656 هَ . ق . وی دیوانی دارد در زهد و مدایح پیغمبر. (کشف الظنون ). زرکلی او را
صرصریلغتنامه دهخداصرصری . [ ص َ ص َ ] (اِخ ) نجم الدین ابوربیع سلیمان بن عبدالقوی طوخی صرصری ، فقیه و از دانشمندان . در قریه ٔ طوخی از اعمال صرصر در عراق متولد گردید و در 691 هَ
صرصریلغتنامه دهخداصرصری . [ ص َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به دیهی در دو فرسنگی بغداد معروف به صرصرالدیر. (سمعانی ).
سرسریفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیدقت، سهلانگار، مسامح ۲. سهلانگارانه، تسامحآمیز ۳. بیاساس، نسنجیده، بیپایه ≠ سنجیده ۴. سطحی ≠ عمقی ۵. بیتامل ۶. بیهوده، یاوه ۷. سبکسرانه
علی صرصریلغتنامه دهخداعلی صرصری . [ ع َ ی ِ ص َ ص َ ] (اِخ ) ابن احمد نجری صرصری . مکنی به ابوالحسن . فاضلی بود از قبیله ٔ مصموده ٔ کتامة از بلاد هبط. و در سال 1037 هَ . ق . درگذشت .
صَرْصَرٍفرهنگ واژگان قرآنباد سخت و سمي - باد بسيار سرد - باد پر سر و صدا ( که مستلزم سخت وزيدن نيز هست)
صراریلغتنامه دهخداصراری . [ ص َرْ را ری ی ] (ع ص نسبی ) نسبت است به کفشهای صرارة یعنی صدادار در هنگام راه پیمودن انسان . (سمعانی ).
علی صرصریلغتنامه دهخداعلی صرصری . [ ع َ ی ِ ص َ ص َ ] (اِخ ) ابن احمد نجری صرصری . مکنی به ابوالحسن . فاضلی بود از قبیله ٔ مصموده ٔ کتامة از بلاد هبط. و در سال 1037 هَ . ق . درگذشت .
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد صرصری نجری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صرصری شود.
علی نجریلغتنامه دهخداعلی نجری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمد صرصری نجری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صرصری شود.
ابوزکریالغتنامه دهخداابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یحیی بن یوسف صرصری . رجوع به صرصری ... شود.