صدقیالغتنامه دهخداصدقیا. [ ] (اِخ ) آخرین (تن ) از سلسله ٔ سلاطین یهود. او پسر یوشیا و عم یهویاگین و نام حقیقی وی متانیا بود و نبوخد نصر (نبوکد نزر) نام او را به صدقیا مبدل کرد و
صدقیالغتنامه دهخداصدقیا. [ ] (اِخ ) یکی از رؤسای دیوانخانه ٔ یهویاکم (ارمیا 36:12). (قاموس کتاب مقدس ).
صدقیالغتنامه دهخداصدقیا. [ ] (اِخ ) یکی از کسانی که عهدنامه را مهر کردند (نحمیا 10:1). (قاموس کتاب مقدس ).
صدقیالغتنامه دهخداصدقیا. [ ] (اِخ )یکی از مدعیان نبوت که نبوخد نصر (نبوکد نزر) امر بقتلش داد. (ارمیا 29:21 و 22). (قاموس کتاب مقدس ).
صدقیالغتنامه دهخداصدقیا. [ ] (اِخ ) یکی از مدعیان نبوت که در ایام آحاب بود (اول پادشاهان 22:11 و 24 و دوم تاریخ ایام 18:10 و 23). (از قاموس کتاب مقدس ).
صدقیانلغتنامه دهخداصدقیان . [ ص َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 5/5هزارگزی شمال خاوری سلماس ، تا سلماس راه شوسه دارد. جلگه ، معتدل ، مالاریائی سکنه 637 تن
صَدَقَاتٍفرهنگ واژگان قرآنصدقه ها (صدقة به معناي خرج کردن مال است در راه خدا ، که يکي از مصاديق آن زکات واجب است)
صدقیانلغتنامه دهخداصدقیان . [ ص َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 5/5هزارگزی شمال خاوری سلماس ، تا سلماس راه شوسه دارد. جلگه ، معتدل ، مالاریائی سکنه 637 تن
صفنیالغتنامه دهخداصفنیا. [ ] (اِخ ) پسر معیا که در زمان سلطنت صدقیا کهانت می نمود. (دوم پادشاهان 25:18-21، ارمیا 21:1 و 29:25-29 و 37:3 و 52:24-27) (قاموس کتاب مقدس ص 556).
حموطللغتنامه دهخداحموطل . [ ] (اِخ ) (بمعنی منسوب به شبنم ) و اودختر ارمیا است ازلبنه و یوشیا وی را تزویج نمود و یهوآحاز و صدقیا از او بوجود آمدند. (2 پادشاهان 23 : 31 و در 2 پاد
متنیالغتنامه دهخدامتنیا. [ م َت ْ ت َ نی یا ] (اِخ ) (بخشش خدا) اسم پسر یوشا که بخت النصر وی را پادشاه ساخته از آن پس اسمش را به صدقیا مبدل نمود. و رجوع به کتاب دوم پادشاهان 24:
نرجل شراصرلغتنامه دهخدانرجل شراصر. [ ن ِ ج ِ ش َ رِ اَ ص ِ ] (اِخ ) (به معنی امیر آتش ) اسم دو نفر از امراءبابل است که با نبوکدنصر هنگامی که بر صدقیا لشکر می کشید مرافقت می داشتند. (ا