pealدیکشنری انگلیسی به فارسیبالا، صدای پیوسته، صدای مسلسل، غوغا، طنین متناوب، ناقوس یا زنگ، صدای ناقوس، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن، غریدن
pealsدیکشنری انگلیسی به فارسیپاها، صدای پیوسته، صدای مسلسل، غوغا، طنین متناوب، ناقوس یا زنگ، صدای ناقوس، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن، غریدن
pealedدیکشنری انگلیسی به فارسیانعطاف پذیر، ترق و تروق کردن، هیاهو و غوغا کردن، صدای گوشخراش دادن، غریدن
گوش خراشیدنلغتنامه دهخداگوش خراشیدن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خراش دادن گوش . || کنایه از ایذا رسانیدن به گوش . (آنندراج ) : گوشی نخراشید صدای جرس ماما نرم روان قافله ٔ ریگ روانیم . صائب