گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرا
یأجوج و مأجوجلغتنامه دهخدایأجوج و مأجوج . [ ی َءْ ج ُ م َءْ ] (اِخ ) نوعی از خلقند، کسائی مهموز نمی داند هردو را الف زاید می گوید مشتق از یجج و مجج و در قرأت رؤبة آجوج به مد همزه و م
سوپرانوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای آواز زیر.۲. صدای زیر زن و کودکان در گروه کر.۳. خوانندۀ زنی که با صدای زیر و ظریف، یک قطعۀ موسیقی را اجرا کند.
سوپرانوفرهنگ انتشارات معین(سُ نُ) [ فر . ] (اِ.) 1 - صدای زیر و ظریف زن یا پسربچه . 2 - صدای آواز زیر.