chinkدیکشنری انگلیسی به فارسیچنبره، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، شکاف، رخنه، چاک، درز پیدا کردن، شکافتن، درز گرفتن، طنین انداختن، خنده کردن
chinksدیکشنری انگلیسی به فارسیشمشیرها، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، شکاف، رخنه، چاک، درز پیدا کردن، شکافتن، درز گرفتن، طنین انداختن، خنده کردن
فتحةدیکشنری عربی به فارسیروزنه , شکاف , رخنه , شکافتن , درزپيدا کردن , درز گرفتن , صداي بهم خوردن فلز , جرنگ جرنگ , دريچه , نصفه در , روي تخم نشستن (مرغ) , انديشيدن , پختن , ايجاد کردن
جرنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. صدای به هم خوردن دو چیز فلزی، چینی، یا بلوری.۲. صدای زنگ: ◻︎ از آن هویهوی و جرنگ درای / به کردار طهمورتی کرّهنای (فردوسی: ۳/۳۶۹).
چک چکلغتنامه دهخداچک چک . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره . (جهانگیری ). صدای چکیدن آب و مانند آن . (ناظم ا