صداقلغتنامه دهخداصداق . [ ص َ / ص ِ ] (ع اِ) کابین زن . ج ، صُدق . صُدُق . (منتهی الارب ). کابین و مهر زن . (غیاث اللغات ). کاوین .(مهذب الاسماء) (ربنجنی ). مهر. (صراح ). کابین
صداغلغتنامه دهخداصداغ . [ ص ِ / ص ُ ] (ع اِ) داغی است که بر صدغ شتر کنند. (منتهی الارب ). داغ که بر روی اشتر نهند. (مهذب الاسماء). داغی که میان دنبال چشم و گوش نهند بر درازا. (ب
صداق نامهلغتنامه دهخداصداق نامه . [ ص َ / ص ِ م َ یا م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ زناشوئی . مهرنامه . عقدنامه : و بیرون از خطبه خواندن و حجتهای قروض وصداق نامه هیچ کاغذ ننویسد. (تاریخ غا
صداق نامهلغتنامه دهخداصداق نامه . [ ص َ / ص ِ م َ یا م ِ ] (اِ مرکب ) قباله ٔ زناشوئی . مهرنامه . عقدنامه : و بیرون از خطبه خواندن و حجتهای قروض وصداق نامه هیچ کاغذ ننویسد. (تاریخ غا